معرفت کردگار:دفتر اول: ناطقه 1

من عرف نفسه فقد عرف ربه.

۱۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

تزکیه نفس


نکاتی در خصوص تزکیه نفس:

زدودن محبت دنیا از قلب
افزودن محبت خدا در قلب
حضور قلب در نماز
نظم و برنامه ریزی
تغذیه پاک و حلال
شناخت نفس
معاشرت نیکو و صحیح
تحلیه
تخلیه
تفکر
توبه
شناخت حقیقت دنیا و آخرت
یاد مرگ
تلاوت و تدبر در قرآن کریم
و....


اما عوامل کلیدی دیگری هستند که آدمی با بهرمندی از آن ها می تواند به تهذیب نفس و تزکیه روح خویش بپردازد :

عقل :
اولین و بزرگترین عطیّه الهی که خدای متعال در وجود انسان قرار داده که فارق او با سایر موجودات محسوس و غیر محسوس است . عقل چراغی است که به وسیله ی آن تیرگی ها برطرف و صلاح و فساد تمام امور روشن می گردد .
برای رشد این عقل و بالفعل نمودن آن لازم است در محضر کتاب خدا که کتاب آموزشی عقلا و کتاب هدایت هست و در برابر عقول کامله یعنی حضرات معصومین زانوی ادب زده شاگرد مکتب قرآن و عترت شویم . لذا هر کس با قرآن و احادیث اهل بیت مأنوس باشد خداوند عقل دومی به او عنایت می کند و راه را برای اصلاح نفس او هموار می کند .

نفس ملهمه :
قال الله تعالی :
« و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها » .
 1
قسم به نفس و قسم به خداوندی که آن را موزون و معتدل آفریده و گناه و ناپاکیش و همچنین تقوا و پاکیش را به وی الهام فرموده است .
اگر آدمی از این نعمت بزرگ نفس ملهمه استفاده کند می تواند در اصلاح خود پیروز باشد . خوبی و بدی ها را خدای متعال از این طریق به انسان الهام می کند . و شناخت خوب و بد در تهذیب نفس حیاتی و کلیدی است .

نفس لوّامه :
خدای متعال برای اجرای صحیح احکام الهام شده ( نفس ملهمه ) یک وسیله ی دیگری در اختیار انسان ها قرار داده است . که خبر کننده و بانگ زننده بر غافلان است هنگام خطا و گناه . این نعمت نفس لوّامه یا سرزنشگر یا دادگاه درونی انسان چنان اهمیت دارد که خدای متعال قسم تأکید بر آن دارد :
قال الله تعالی :
« لا اقسم بیوم القیامة و لا اقسم بالنفس اللوامة » 
. 2
قسم به روز قیامت و قسم به نفسی که متخلفین از الهام الهی را ملامت می نماید .

پی نوشت :
1 - سوره س شمس آیات 7 و 8 .
2 - سوره ی قیامت آیات 1 و 2 .

۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
aAa

راهی برای خلاصی از اندوه

 یکی از مشکلات بشر امروزی گرفتاری وابتلا به اندوه بیش از حد است .در روایتی معتبر پیامبر اکرمحضرت محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

 هر کس کارى او را اندوهگین و به خود مشغول کند و او با اخلاص براى خدا بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم بگوید و با قلبش به سوى او رو کند، یکى از این دو براى او خواهد بود: یا در دنیا به حاجتش مى‏‌رسد و یا حاجتش نزد پروردگار بوده و براى او ذخیره مى‌‏شود و آن براى مؤمنان ماندگارتر است

متن حدیث:

مَن حَزَنَهُ أَمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ و هو مُخلِصٌ لِلّهِ بِقَلبِهِ إلَیْهِ لَم یَنفَکَّ مِن إحدَى اثْنَتَینِ إمّا بُلُوغُ حاجَتِهِ فِى الدُّنیا و إمّا یَعدِلُهُ عِندَ رَبِّهِ و یَدَّخِرُ لَدَیهِ و أبقى لِلْمُؤمِنینَ


« التوحید؛ صفحه232»

۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

آیا پیامبران وحی را به زبان انسان ها می شنیدند؟

بنام خدای پناه دهنده
پیامبران واسطه فلک خاکی و افلاک بودند
سوال من دو حالت دارد
اولی:
چه لزومی داره زبان صادره وحی به همان زبان پیامبر باشه
یعنی:
پیامبر از نوعی نزول معرفت در قلبش متنعم شده و با حال افلاکیان یکی شده و وحی را درک کرده سپس به زبان انسانها آورده است. اصلآ بحث دخل و تصرف نیست چون اگر در آیات دخل و تصرف شخصی روی میداد چیزی مثل سایر کتابهای شاعران میشد.
آیا امکان ندارد و نمی شود گفت: پیامبران با استفاده از قدرت ایمانی وبا برکتی که داشتند درب دلشان هم به آن سوی ماده(ماورا)یعنی نور حق ودریای علم باز شده و چشمه از دلشان جوشیده و لطافت ازلی را مانند دریچه به این سمت (دنیای زمین) به دنیای کلمات و اشیا منتسب به اسما هدایت کرده اند تا انسانها از مزایای این چشمه نوشیده وطراوت یابند.

دومی:
با فرض قبول که به همان زبان پیامبر وعربی :
به پیامبر با زبان خود وحی میشده و در نتیجه فرشته به زبان پیامبر سخن میگفته است.(الهام میکرده)
از حضرت علی(علیه السلام) آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از جبرئیل پرسیدند: آیا خدا را دیده ای؟ پاسخ داد: خدا دیدنی نیست. سپس حضرت فرمودند: پس وحی را از چه کسی می گیری؟ گفت: آن را از اسرافیل می گیرم. حضرت فرمودند: اسرافیل آن را از کجا می گیرد؟ گفت: از فرشته روحانی بالاتر از خود. حضرت فرمودند: آن فرشته وحی را از چه کسی می گیرد؟ پاسخ داد: در دل او انداخته می شود.شیخ صدوق، پیشین، ص 264.
زبان افلاکیان که متفاوت است عربی که نیست.پس جبرییل در امتداد مسیر نزول آخرین شخص بوده که به زبان عربی بیان کرده .اما زبان که عربی شد پس یا او ترجمه کرده یا از بالا به عربی صادر شده.خواه مستقیم از حق خواه با واسطه.
1. با قبول ترجمه در این بین باید یک واسطه ای باشد که ترجمه کرده.
2. با رد ترجمه میگوییم از اول عربی بیان شده نقل مستقیم از اول عربی بوده.
با دقت وبه ادراک به ذهن میرسد معانی نبوده که به پیامبر میرسیده و او به مظاهر اسمی وعربی تبدیل نکرده اند فصاحت بیان کتاب قرآن دلیل به بی مثل بودن آن وآسمانی بودن آن است.(اینکه بگوییم مثل اتم معانی بر دل پیامبر جمع بشوند و با طی تکوین دفعی به مثل و شکل وصورت زبانی مستخرج بشوند.)
اگر بیانات مستقیم به عربی با لفظ عربی نازل بر پیامبر اکرم شده و توسط پیامبر بیان شده است .پیامبر گیرنده پیام و پیام دهنده بوده اند
جمع بیان اینکه 
-پیامبر عزیز قوای معنوی قوی برای دریافت داشته اند که ظرفیت پذیرش داشته اند .
-پیامبر متن را دریافت وبدون تغییر عینآ بیان میکردند.
-پیامبر فقط واسطه بودند و با معصومیت تمام مظهر تجلی آیات بودند.
-کسی در آن زمان 
برای دریافت متن قرآن بالاتر از او صلاحیت نداشته است.(تا ابد نیز چنین است)
-گیرایی هر کس قوی باشد میتواند شمه ای از لطایف وحی را درک کند.
-قرآن نازل شده و تمام شده اما هر کس امی هم باشد با ضمیر روشن می شود حامل ومخزن این گنج الهی شد.
-پیامبر زحمت کشیده ای بودند که راه را برای بشریت برای دریافت این گنج باز و بیان کردند.
-قرآن تمام وکمالآ است وهر کس در آخر بخواهد حرفی خارج از این قرآن اضافه بیان کند(نه شرح)از وهم است و جوی از شیطان است.چون قرآن قویآ وبرشخص قوی نازل شده است.

متن آخر الزامآ با توجه به تمامیت اکمال قرآن کتاب و نبی (ناطق قرآن) است.

۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

فشارهای نفس...

حقیقت آن است که هرگاه پاسخ منفی ما به دعوت شیطان برای تبعیت از او محکم تر و جدی تر می شود، وسوسه های شیطان بیش تر و کنترل آن ها سخت می شود، کاملا صحیح است که هر کس مراقبه اش بالا رفت فشار نفس بیستر می شود  . طبق آیات قرآن‌، شیطان دشمن قسم خورده انسان است‌. نباید انتظار داشته باشیم به همین راحتی دست از سر ما بردارد. 
مهم‌ترین راه‌ِ در امان ماندن از چنین دشمنی‌، شناختن او است‌. شیطان‌، موجودی است که ما را می‌بیند و ما او را نمی‌بینیم‌. کار او فقط وسوسه کردن و زینت دادن به گناهان‌است‌. 

برای درامان ماندن از او باید به کسی پناه ببریم که شیطان را می‌بیند; ولی شیطان او را نمی‌بیند که خداوند قاهر بیناست‌. قرآن می‌فرماید: "وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِن‌َ الشَّیْطَـَن‌ِ نَزْغ‌ٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه‌ِ إِنَّه‌ُو سَمِیع‌ٌ عَلِیم‌(1) اگر از شیطان وسوسه‌ای به تو رسد، به خدا پناه بر. زیرا او شنوای داناست‌. 
خداوند می‌فرماید: پناه ببر، نه اینکه بگو پناه می‌برم‌. مثل اینکه وقتی آژیر خطر می‌زنند فوراً باید به پناهگاه رفت . اگر با زبان بگوید خدایا به تو پناه می‌برم‌،ولی عملاً کاری انجام ندهد ، فایده‌ای ندارد. چطور وقتی شیپور خطر را به صدا درمی‌آورند ،انسان می‌لرزد و مضطرب می‌شود، وقتی شیطان وسوسه می‌کند ،نیز انسان باید ‌بترسد و به پناهگاه برود. شیطان اول وسوسه می‌کند. بعد به دام می‌اندازد. بعد سواری می‌گیرد .
بهترین راه برای محفوظ ماندن این است که از مرحله اول به خداوند پناه ببریم‌و سپس از قدم نهادن در راهی که او مقابل ما نهاده خودداری نماییم . خداوند می‌فرماید: "...وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ َت‌ِ الشَّیْطَـَن‌ِ إِنَّه‌ُ لَکُم‌ْ عَدُوُّ مُّبِین‌(2)... از پی گام‌های شیطان نروید که برای شما دشمن آشکار است‌". 
برای رویارویی با وسوسه‌های شیطانی، ابتدا باید دشمن و راه‌های نفوذ او را شناخت و او را مهار کرد. سپس وی را به عقب راند و در گام‏های نهایی او را به اسارت کشید.

پی نوشت ها :
1. اعراف(7)آیه200.
2. انعام(6)آیه142.

۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

نظر شهید نواب صفوی در مورد ازدواج موقت

مقاله ی شهید سید مجتبی نواب صفوی
متعه وداع با فحشا
«...امام علی (ع)فرمودند: چنانچه امر مقدس زناشویی موقت (عقد انقطاعی و به قول عوام «صیغه»)زیر پای بدعت نرفته و پایمان نشده بود، هر آینه کسی مرتکب عمل نامشروع زنا نمی شد، مگر پلید و ناکس و جامعه مسلمان از عوارض شوم و مفاسد عمل نامشروع و بنیان سوز «زنا»به کلی مصون می ماند. (2)
تفاوت ها
«صیغه» یا زناشویی موقت، در حقیقت عین ازدواج مقدس معمولی رسمی میان مسلمانان است با فرق این که مشکلات و تکالیف در زناشویی موقت کمتر و آسان است و مانند زناشویی دائم نیست و همان مصالح و احکام زناشویی که شرع مقدس در ازدواج دائم در نظر گرفته به اضافه ی مصالح بیشتری در زناشویی موقت، مرعی داشته است و نصف همان عده ای که در طلاق زوجه دائم مقرر فرموده در اینجا برای تسهیل امر زناشویی، مقرر فرموده است؛ و وجوب نفقه و مخارج ضروری زندگی زن و ارث بری و مقید بودن در زندگی همیشگی با هم را از دوش طرفین برداشته و به جای طلاق، انقضاء و اتمام مدت موقتی است که به تعیین و رضایت طرفین قرارداده تا در آخر مدت بودن قهر و تلخکامی با رضایت و اطلاع قبلی خودشان از هم جدا شوند.
درد و درمان
همیشه تعداد زن در دنیا بیش از مرد است و مردان بسیاری بی زن و زنان بسیاری هم بی شوهر می باشند ... یا مردان و زنان از فقر و بی چیزی یا علل دیگر مقدورشان نیست که زن یا شوهر دائمی اختیار کنند و حس مقدس شهوت(3)همیشه گرسنه و آماده و مشغول فعالیت بوده، قطعاً اگر [راه]مشروعی برای رفع نیازش پیدا نشود و دست به وسایل نامشروعی زده، هزاران هزار بدبختی و مرض و مفسده به بار می آورد.
پس بهترین راه برای جلوگیری از این خطر و سیر کردن این حس مقدس عمومی، همان راه مشروع و مقدس است که قانون مقدس الهی اسلام وضع نموده است و آن را مقدس تر از نکاح و ازدواج دائم داشته و ثواب های اخروی که بر آن مترتب نموده چندین برابر از پاداش هایی [است] که بر عقد ازدواج دائم مترتب نموده است (4)و این چاره مشروع عجیب که دین مقدس خدا برای جلوگیری از خطر خانمانسوز زنا وضع نموده است، در هیچ دیانت و قانونی موجود نمی باشد و تمام اقوام دنیا از قوانین نکاح و زناشویی مشکل، یقیناً به اندازه ی بیشماری سرپیچی می کنند (بعضی زنا می کنند) و با نصایح خشک و پند و اندرزهای بی مغز جلوی این حس طبیعی و فساد آن را نمی توان گرفت و جز تمسک به اصل مقدس ازدواج زناشویی موقت اسلام، چاره ای نخواهد بود.
عاقبت تعصب ها
و پاسخ (کسانی که) در این موضوع تعصب خشک جاهلی ورزیده اند...

ادامه مطلب...
۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

کنترل عصبانیت

درمان قطعی رهایی از یک رذیله اخلاقی صرفا به این نیست که در هنگام غلیان و بروز آن رذیله برای دفع آن اقدام کنیم بلکه وقتی میدانیم دچار یک رذیله اخلاقی شده ایم قبل از اینکه آثار و صدمات دیگری از ناحیه آن بر ما وارد بشود باید در صدد رفع آن باشیم. این مثل ان است که رهبر یک کشوری میداند که کشورش در معرض شورش متجاوزان و دشمنان است و دست بر دست نهاده و کاری برای جمع نمودن قوای نظامی و تجهیز آنها انجام ندهد و دست بر دست هم گذاشته و صرفا هنگامی که کشورش مورد هجوم دشمن قرار گرفت تازه به فکر دفاع از کشورش بر آید بدیهی است که در چنین موردی هیچ امیدی برای پیروزی در برابر دشمنان برای او و کشورش نیست


برای درمان قطعی باید قبل از اینکه دچار عصبانیت شوید یعنی در همین زمانی که عصبانی نیستید و در حالت تعادل کامل قرار دارید راهکارهای موجود برای رفع این رذیله را در خود نهادینه کرده و با مرور زیاد این راهکارها ملکه ای از علم و توجه و آگاهی به اثرات سوء این رذیله در خود مهیا سازید این مثل آن است که ما قبل از مبتلا شدن به یک بیماری کشنده از قبل خود پیشگیری کرده و با واکسیناسیون نمودن خود سلامت خود را تضمین نماییم. 
توجه به نکته ای که عرض کردم از این جهت حتی برای کسانی که مبتلا به این رذیله نشده اند بسیار ضروری است و همه ما ولو اینکه گرفتار یک رذیله اخلاقی نشده ایم باید دائما در زمینه بروز رذائل و صدمات آنها و راهکارهای رهایی از آنها مطالعه و تحقیق داشته باشیم.

ادامه مطلب...
۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۰۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

تعریف علم نافع

از امام باقر علیه السلام سوالی شد و حضرت پاسخ دادند پس سائل گفت فقها اینگونه نظر نداده اند،حضرت در پاسخ فرمود:وای بر تو!آیا فقط تو فقیهان را دیده ای؟فقیه واقعی آنست که بر دنیا زاهد و بر آخرت راغب باشد و به سنت نبی صل الله علیه و آله تمسک جوید.(الکافی/ج1/ص70)
و از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:طالبان علم سه گونه اند،پس آنها را با علامات و صفاتشان بشناسید:
گروهی علم را برای جهل و نزاع می جویند و گروهی دیگر برای گردن کشی و ظلم و فریب و گروه آخر برای اندیشه و تعقل.
پس آنکه علم را برای جهل و نزاع برگزیده فردیست مردم آزار و اهل قیل و قال،که در مجالس مردم پای علم و سخن از بردباری را وسط می کشند تا به آزار اهل مجلس بپردازند.چنین فردی در معنای خشوع حیران است و از تقوا به دور،پس خدا بر بینی چنین کسی بکوبد و استخوان سینه اش را خُرد کند.
و انکه علم را برای گردن کشی و فریب برگزیده فردی دو رو و متملق است که به وسیله علم بر یاران خود برتری می جوید ولی در مقابل اغنیاء تواضع نشان می دهد،به چرب شیرین آنها راغب است و از دین خود گریزان.پس خداوند بصیرت را از چنین فردی باز گیرد و آثار او را از میان آثار علماء محو سازد.
و آنکه علم را برای فهم و اندیشه می خواهد فردی است گرفته و محزون و شب بیدار و سر در گریبان،در ظلمت شب بر می خیزد و در حالی که از عاقبت خود بیم دارد و جایگاه خود را می داند و اهل زمانه را می شناسد و از مورد اعتماد ترین دوستان خود وحشت دارد،به تهجد و دعا می پردازد،پس خداوند ارکان وجود او را محکم کند و در روز قیامت امنیت را به او اعطاء نماید.(الکافی/جلد1/ص49)

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

خلیفة اللَّه

انسان موجودى است با استعداد فوق العاده که مى‏تواند با استفاده از آن مصداق اسم" خلیفة اللَّه" شود، مى‏تواند با کسب معرفت و تهذیب نفس و کمالات به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد.



این استعداد توأم است با آزادى اراده و اختیار یعنى این راه را که از صفر شروع کرده و به سوى بى نهایت مى‏رود با پاى خود و با اختیار خویش طى مى‏کند . آسمان و زمین و کوه‏ها داراى نوعى معرفت الهى هستند، ذکر و تسبیح خدا را نیز مى‏گویند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولى همه اینها به صورت ذاتى و تکوینى و اجبارى است، و به همین دلیل تکاملى در آن وجود ندارد.


تنها موجودى که قوس صعودى و نزولیش بى انتها است، و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوى قله تکامل است، و تمام این کارها را با اراده و اختیار انجام مى‏دهد" انسان" است ، و این است همان امانت الهى که همه موجودات از حمل آن سر باز زدند و انسان عهده دار آن شد .


بنا بر این در یک جمله کوتاه و مختصر باید گفت: امانت الهى همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.

آنچه انسان پذیرفت ولى آسمان و زمین نپذیرفتند ، چیزى غیر از قنوت و تسبیح و سجده بود ، زیرا تسبیح و قنوت را زمین و آسمان‏ها به راحتى پذیرفته ‏اند

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

نفخت فیه من روحی

من در آیه نفخت فیه من روحی می تواند بیان جنس باشد یعنی از جنس روحم در او دمیدم . پس انسان روحی از جنس روح الهی دارد . 
در آنجا هم فرمود : قل الروح من امر ربی 
جنس روح از عالم امر است که در آن کن فیکون است آنا نه مثل عالم ماده که عالم تدریج است پس روح غیر مادی یا به عبارت دیگر مجرد است .
و آیه ای که مراتب خلقت انسان را بیان می فرماید در پایان فرمود :
ثم انشاناه خلقا آخر 
که اشاره به خلقت روح از متن این وجود جسمانی یا همان جسمانیه الحدوث بودن روح است 
احکام روح مجرد با احکام ماده خیلی فرق دارد 
تفاوتشان تفاوت حقیقت جمعی و حقیقت فرقی است.


۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

راه رسیدن به خدا و تهذیب نفس

نکته های اخلاقی

مثل قلب مثل طائری است که دائماً از شاخه ای به شاخه ای پرواز می کند، مادامی که درخت آرزوی دنیا و حبّ آن در قلب برپاست، طائر قلب بر شاخه های آن متعلق است و اگر به ریاضات و مجاهدات و تفکر در عواقب و معایب آن و تدبّر در آیات و اخبار و حالات اولیای خدا قطع این درخت را نمود قلب ساکن و مطمئن می شوبه کمالات نفسانیه که از آن جمله حصول حضور قلب به همه مراتب آن است .
یکی از مسائلی که توجه به در همه عبادات ضروری است، داشتن حضور قلب و مراعات آن است. علمای اخلاق به این نکته اشاره فرموده اند که حضور قلب در نماز (به عنوان یکی از ارکان قبولی) ابتداء به دو طریق حاصل می شود:


اول: فراغت وقت

و این امر زمانی حاصل می شود که سالک اوقاتش را تقسیم نموده و برنامه ریزی وقتی داشته باشد. پس هرگاه امور خود را بر روینظم قرار دهد و در بین تقسیم اوقات، وقت نماز را همیشه در اول قرار دهد و به گونه ای عمل کند که موقع نماز از لحاظ وقت در فراغت باشد در این صورت تا اندازه ای حضور قلب حاصل می شود. پس اگر نماز را در آخر وقت بجا آورد، خوف قضا شدن دارد. بنابراین حضور قلب بدست نمی آید و اگر در بین وقت انجام دهد در فکر دنیا و کارهای دنیایی خواهد بود و در این صورت هم فراغت حاصل نمی شود.


۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa