معرفت کردگار:دفتر اول: ناطقه 1

من عرف نفسه فقد عرف ربه.

۱۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

اصحاب‌ رقیم‌ چه‌ کسانی‌ بودند؟

بعضى گفته‌اند: رقیم کوهى است که غار اصحاب کهف در آنجا است،
بعضى گفته‌اند: رقیم نام قریه‌اى بوده که اصحاب کهف از آن خارج شدند، به عقیده بعضى رقیم نام لوح سنگى است که قصّه اصحاب کهف در آن نوشته شده است و سپس آن را در غار اصحاب کهف نصب کرده‌اند و یا در موزه شاهان نهاده‌اند، و به عقیده بعضى رقیم نام کتاب است، و به عقیده بعضى دیگر، منظور ماجراى سه نفر پناهنده به غار است(۱) که داستانش چنین مى‌باشد.
در کتاب «محاسن برقى» از رسول خدا – صلّى الله علیه و آله – چنین نقل شده: سه نفر از عابد از خانه خود بیرون آمده و به سیر و سیاحت در کوه و دشت پرداختند، تا به غارى که در بالاى کوه بود رفته و در آن جا به عبادت مشغول شدند، ناگاه (بر اثر طوفان یا…) سنگ بسیار بزرگى از بالاى آن غار، از کوه جدا شد غلتید و به درگاه غار افتاد به طورى که درِ غار را به طور کامل پوشانید، آن سه نفر در درون غار تاریک ماندند، آن سنگ به قدرى درِ غار را پوشانید که حتى روزنه‌اى از غار به بیرون به جا نگذاشت، از این رو آنها بر اثر تاریکى، همدیگر را نمى‌دیدند.
آنها وقتى که خود را در چنان بن بست هولناکى دیدند براى نجات خود به گفتگو پرداختند، سرانجام یکى از آنها گفت: «هیچ راه نجاتى نیست جز این که اگرعمل خالصى داریم آن را در پیشگاه خداوند شَفیع قرار دهیم، ما بر اثر گناه در این جا محبوس شده‌ایم، باید با عمل خالص خود را نجات دهیم».
این پیشنهاد مورد قبول همه واقع شد.
اولى گفت: «خدایا! مى‌دانى که من روزى فریفته زن زیبایى شدم، او را دنبال کردم وقتى که بر او مسلّط شدم و خواستم با او عمل منافى عفّت انجام دهم به یاد آتش دوزخ افتادم و از مقام تو ترسیدم و از آن کار دست برداشتم، خدایا به خاطر این عمل سنگ را از این جا بردار.» وقتى که دعاى او تمام شد ناگاه آن سنگ تکانى خورد، و اندکى عقب رفت به طورى که روزنه‌اى به داخل غار پیدا شد.
دومى گفت: «خدایا! تو مى‌دانى که گروهى کارگر را براى امور کشاورزى اجیر کردم، تا هر روز نیم درهم به هر کدام از آنها بدهم، پس از پایان کار، مزد آنها را دادم، یکى از آنها گفت: من به اندازه دو نفر کار کرده‌ام، سوگند به خدا کمتر از یک درهم نمى‌گیرم، نیم درهم را قبول نکرد و رفت.


من با نیم درهم او کشاورزى نمودم، سود فراوانى نصیبم شد، تا روزى آن کارگر آمد و مطالبه نیم درهم خود را نمود، حساب کردم دیدم نیم درهم او براى من ده هزار درهم سود داشته، همه را به او دادم، و او را راضى کردم این کار را از ترس مقام تو انجام دادم، اگر این کار را از من مى‌دانى به خاطر آن، این سنگ را از این جا بردار.»
در این هنگام ناگاه آن سنگ تکان شدیدى خورد به قدرى عقب رفت که درون غار روشن شد، به طورى که آنها همدیگر را مى‌دیدند ولى نمى‌توانستند از غار خارج شوند.
سومى گفت: «خدایا! تو مى‌دانى که روزى پدر و مادرم در خواب بودند، ظرفى پر از شیر براى آنها بردم، ترسیدم اگر آن ظرف را در آن جا بگذارم و بروم، حشره‌اى داخل آن بیفتد، از طرفى دوست نداشتم آنها را از خواب شیرین بیدار کنم و موجب ناراحتى آنها شوم، از این رو همان جا صبر کردم تا آنها بیدار شدند و از آن شیر نوشیدند، خدایا اگر مى‌دانى که این کار من براى جلب خشنودى تو بوده است، این سنگ را از این جا بردار.»
وقتى که دعاى او به این جا رسید، آن سنگ تکان شدیدى خورد و به قدرى عقب رفت که آنها به راحتى از میان غار بیرون آمدند و نجات یافتند.
سپس پیامبر – صلّى الله علیه و آله – فرمود: «مَنْ صَدَقَ اللهَ نَجا؛ کسى که به راستى و از روى خلوص با خدا رابطه برقرار کند و بر همین اساس، رفتار نماید، رهایى و نجات مى‌یابد.»(۲)
——————————
۱- مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۵۲٫
۲- تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۲۴۹ و ۲۵۰

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

وظایف سالک برای شروع مراحل تزکیه نفس

۱ - شروع به توبه عملی به نحوی که در اعمال یک شنبه اول ذی القعده در مفاتیج الجنان ذکر شده. سالک باید آن را هر سال تکرار کند و هرچند گاهی در اوایل سلوک آن را به جا بیاورد.
۲ - همیشه با وضو و طهارت بودن.
۳ - اینکه سالک نفس خود را هر روز به چهار کار متعهد کند.
اول : مشارطه
هنگام مشارطه هر روز صبح موقع بیدار شدن از خواب است. و آن اینگونه است که برنامه عملی خود یعنی آنچه که قرار است از صبح تا شب انجام بدهد و یا ترک کند به خود عرضه دارد سپس آن را در جدولی بنویسد و یا اینکه به ذهن بسپارد و با نفس خود شرط ببندد که به کامل ترین نحوی آن را بجا بیاورد.
دوم : مراقبه
مراقبه در پله دوم بعد از مشارطه است. یعنی سالک در طول ساعات روز از چیزهایی که هنگام صبح بر خود عرضه و شرط کرده مراقبت کند. چرا که مشارطه بدون مراقبه همیشگی فایده ندارد.
سوم : محاسبه
محاسبه قبل از خواب است. این کار برای آن است که ببیند آیا به آنچه بر خود واجب کرده بود عمل کرده یا نه. به این ترتیب اگر جدول عملش کامل بود باید خدا را شکر کند که چنین توفیقی داشته و اگر ناقص بود نوبت به مواخذه و کیفر نفس می رسد که این، کار چهارمی به شمار می آید. پس باید با قضای کارهایی که انجام نداده نقصان خود را جبران کند. البته اگر تدارک آن به وسیله قضا کردن باشد. مانند قضا شدن نماز واجب یا مستحبی، و یا ممکن است راه تدارک، طلب حلالیت باشد. چنانچه موضوع حق الناس باشد، مثل غیبت کردن و مانند آن و گاهی تدارک کردن گذشته ها کار بیشتری می طلبد. مثلا آنکه نفس خود را به روزه یا انفاق یا توبه مجدد و گریه و استغفار آزار بدهد و بدین ترتیب خودش را با دست خودش به چیزهایی که با درجه ارتکاب جرمش تناسب دارد تنبیه و ادب کند. سالک باید بداند که اگر برای مدتی پی در پی به این دستورالعمل پای بند شود، به زودی خواهد دید که چگونه ترک گناهان و انجام واجبات برای او آسان می گردد و این دستور حتی نسبت به غیر مبتدی ها هم صادق است. هرچند در کیفیت و کمیت آن تفاوتی وجود دارد.
۴ - کم گویی، کم خوری و کم خوابی. اینها در نورانیت قلب تاثیر دارد.
۵ - ذکر همیشگی سالک باید یکی از موارد زیر باشد: " لا اله الا الله" یا " الحمد الله"، " یا حی یا قیوم"، " لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین" و " استغفر الله ربی و اتوب الیه" سالک باید به تناسب حال خود یکی از این اذکار را آزمایش کرده انتخاب کند. و اما ذکر خاص، پس باید آن را استاد به او بدهد.
۶ - سالک باید با خود تمرین سکوت کند تا اینکه سکوت ملکه نفس او شود.
۷ - سالک باید هنگام خواب رختخواب خود را مثل مرده در قبر یا حالت خوابیدن محتضر، رو به قبله بیندازد. همچنین در نشستن و مطالعه و بقیه کارهایش نیز باید این رو به قبله بودن را به خاطر تاثیر معنوی اش رعایت کند. بهترین حالت در رو به قبله نشستن به شرط اینکه سالک به آن عادت کند، حالت تشهد است در نماز چرا که ادب ویژه ای در این حالت ملموس است.
۸ - خواب او باید یک چهارم مجموع ساعتهای شبانه روز او باشد، یعنی فقط شش ساعت. کسی که خیلی خسته است می تواند یک ساعت بیشتر بخوابد.
۹ - غذا نخورد مگر اینکه احساس گرسنگی شدید کند و دست از غذا بکشد در حالی که هنوز اشتها دارد. به عبارت دیگر معده خود را از غذا سنگین نکند و از خوردن تنقلات مثل تخمه و مانند آن خودداری کند و چیزی مابین وعده های غذایی نخورد.
۱۰ - سالک باید به رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) توسل داشته باشد و ایشان را در قلب خود حاضر بداند، خصوصا امام عصر (عج) را، چرا که او همان وجه خداست که اولیا به او رو می کنند. مداومت بر یاد ایشان موجب پدید آمدن ملکه حضور می شود.

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

راه های جلوگیری از اتلاف عمر

عمر انسان محدود می باشد.اگر انسان از عمر خود بهره ای نبرد به اسفل السافلین می رود.انسان ها در این دوره زمانی وشیعیان وتمام انسان ها به جز معدودی به بطالت وخورد وخواب وحرف و...می باشند.در این راه یعنی اتلاف نکردن عمر چند راه است:

1.نماز شب کامله وسهر وشب زنده داری
2.نماز اول وقت
3.احترام اخص به پدر ومادر
4.توسل به امام زمان وائمه ابائش (علیهم صلوات الله)
5.ذکر وفکر...
6.کسب علم(خداشناسی-اخلاق-فقه-حدیث و...)
7.قرائت قران

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

حقیقت روح انسان چیست ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!


حقیقت روح انسان چیست ؟ امر چیست ؟ خلقت روح؟(مباحث انسان شناسی)

خداوند می فرماید : « فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحه » . سوره ص آیه 72
پس زمانی که ( خلقت بدنی ) انسان را تسویه نمودم و در آن از روح خودم دمیدم .

اشارات :
1 – آوردن کلمه من در جمله من روحی حکایت از این امر می کند که آنچه در بدن انسان دمیده شده است از روح خداست و نه روح خدا . زیرا من روحی آمده است نه روحی .

2 – آوردن کلمه من حکایت از این واقعیت دارد آنچه در بدن انسان دمیده شده است از یک حقیقت برتر و بالاتری می باشد که به حضرت حق منسوب بوده و نزدیکترین مخلوق به اوست و آن روح خداست .
.
3 – کلمه من برای تبعیض و بیان بعضی یا جزء نیست . که معنی اینگونه باشد که من بعضی از روح خودم را دمیدم ، چون روح با توجه به تجرّد آن از ماده و آثار و لوازم ماده ، هیچ گونه تجزیه و تبعیض بر نمی دارد یعنی تجزیه و تبعیض به مفهومی که در حقایق مادی است در آن مقصود نیست . پس آنچه بعد از تسویه خلقت مادّی بدن از جانب خداوند متعال در آن دمیده شده ، از روح خداست ، نه عین روح خدا . بلکه صورت نازله ای است از مخلوقی بنام روح ، این روح ما خبری از آن و نشانی از جمال و کمال آن دارد . آن نیست غیر آن هم نیست .

4 – اصل اولیه و حقیقت اصلی روح انسان همان روح خداست و همان حقیقت پشت حجاب هر انسانی است . 


پی نوشت :
اقتباس و تلخیص از کتاب مقالات ج 1 استاد مهدی شجاعی
۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa