معرفت کردگار:دفتر اول: ناطقه 1

من عرف نفسه فقد عرف ربه.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصلحت» ثبت شده است

مصلحت اندیشی

درحقیقت، مصلحت اندیشی از لحاظ معنایی رابطه ای وثیق و ناگسستنی با "تعقل و خردورزی" و "تفقه در دین" دارد زیرا بوسیله این دو روش است که انسان می تواند مصالح امور و زندگی خود را بشناسد. بدلیل اهمیت مسأله شناخت و آگاهی که بخش مهمی از آن را شناخت مصالح امور تشکیل می دهد وقتی به آیات نورانی قرآن و روایات مراجعه می کنیم توجه دادن به امر مصلحت(تفکر و تعقل) را به شیوه های زیر می بینیم:

اول:در بسیاری از آیات، قرآن همگان را به تعقل یا تفکر یا تذکر دعوت نموده است:

"ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون" (1) قطعاً در این [امور] براى مردمى که تفکر مى‏ کنند نشانه‏ هایى وجود دارد.

گاهی تعبیر را چنین می فرماید: "کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون(2) این گونه خداوند آیاتش را برای شما بیان می کند شاید اندیشه کنید.

و از این قبیل آیات در قرآن فراوان است مانند دعوت به فقه (فهم) یا نکوهش افرادی که فکر خود را به کار نمی اندازند که در 46 آیه از قرآن وارد شده است. در این مورد همین بس که قرآن یکی از صفات دوزخیان را نداشتن تفکر و تعقل ذکر کرده آنجا که می فرماید: و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر (3)؛ و [دوزخیان] مى‏ گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مى‏ کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»

ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

حق بالاتر است یا مصلحت؟

در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است:

اولاً: مصلحت، خود نوعی حق فردی و یا اجتماعی است و در تعارض با حق نیست که بحث تقدم و یا تأخر پیش آید. باید بدانیم در حقیقت،«حق» همان «مصلحت» است و «مصلحت» نیز همان «حق» است. 

ثانیاً: این ارتباط و همراهی امری بدیهی است. چگونه حقی قابل تصور است که ممکن است به مصلحت فرد و جامعه نباشد و یا چه امری هست که به مصلحت فرد و جامعه باشد درحالیکه حق نباشد؟ پس، در واقع، این تفکیک، معنا و مفهوم مبنایی ندارد. البته، اگر حق اولیه‌ای وجود داشته باشد و مصلحت، صرف نظر از آن حق باشد، این مصلحت، حق ثانویه‌ای را ایجاد می‌کند که بر حق اولیه مقدم است. نه اینکه نافی حق اولیه باشد. به بیان دیگر، هم حق دارای مصلحت است و هم هر مصلحتی نوعی حق است، امّا باید دید مصلحت کدام بیشتر است تا آن‌را مقدم نمود. به عنوان نمونه باید گفت: راست گفتن حق است، امّا اگر زمانی این راست گفتن موجب گرفتن جان مظلومی شود، مصلحت اقتضا می‌کند که راست گفته نشود که رعایت این مصلحت، خود نوعی از حق است. در این‌جا باید دید مصلحت کدام بیشتر است و همان مراعات شود. روشن است که در این مثال مصلحت حفظ جان یک نفر، بر مصلحت راست گفتن مقدم است.

ثالثاً: عمل به مصلحت یعنی همان عمل صالح. چقدر در قرآن کریم به «عمل صالح» تأکید شده است و چقدر از مقام و جایگاه «صالحین» تعریف شده، چرا که تکامل انسان و جامعه مرهون «ایمان و عمل صالح» است. وظیفه مؤمن پس از ایمان به خداوند متعال و اصول اعتقادی‌اش، عمل به مصلحت است، لذا همیشه ایمان و عمل صالح مثل روح و بدن برای انسان زنده، در کنار یک دیگر بیان شده‌اند.

آفرینش نظام هستی، خلقت جهان و انسان، نزول کتب، ارسال رسل، تشریع دین و صدور دستورات هدایت بخش هم حق بوده و هم مصلحت الهی چنین اقتضاء می کرده، همچنین رفتار و عملکرد پیامبران الهی و ائمه معصومین (ع) هم بر اساس حق بوده و هم باقتضای مصلحت، فلذا تعارضی بین ایندو نیست بلکه بسته به شرایط و اقتضاءات خاص زمانی و مکانی همپوشانی دارند.



چنانکه می بینیم اگر پیامبر اکرم (ص) در شرایطی هجرت نمودند، یا صلح حدیبیه را پذیرفتند، یا مکه را بدون هیچ جنگی فتح کردند، و اگر خانه ابوسفیان کافر و ظالم را خانه امن اعلام کردند، همه و همه بر اساس حق و مصلحت بود.

ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa