بنام خدای پناه دهنده
پیامبران واسطه فلک خاکی و افلاک بودند
سوال من دو حالت دارد
اولی:
چه لزومی داره زبان صادره وحی به همان زبان پیامبر باشه
یعنی:
پیامبر از نوعی نزول معرفت در قلبش متنعم شده و با حال افلاکیان یکی شده و وحی را درک کرده سپس به زبان انسانها آورده است. اصلآ بحث دخل و تصرف نیست چون اگر در آیات دخل و تصرف شخصی روی میداد چیزی مثل سایر کتابهای شاعران میشد.
آیا امکان ندارد و نمی شود گفت: پیامبران با استفاده از قدرت ایمانی وبا برکتی که داشتند درب دلشان هم به آن سوی ماده(ماورا)یعنی نور حق ودریای علم باز شده و چشمه از دلشان جوشیده و لطافت ازلی را مانند دریچه به این سمت (دنیای زمین) به دنیای کلمات و اشیا منتسب به اسما هدایت کرده اند تا انسانها از مزایای این چشمه نوشیده وطراوت یابند.

دومی:
با فرض قبول که به همان زبان پیامبر وعربی :
به پیامبر با زبان خود وحی میشده و در نتیجه فرشته به زبان پیامبر سخن میگفته است.(الهام میکرده)
از حضرت علی(علیه السلام) آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از جبرئیل پرسیدند: آیا خدا را دیده ای؟ پاسخ داد: خدا دیدنی نیست. سپس حضرت فرمودند: پس وحی را از چه کسی می گیری؟ گفت: آن را از اسرافیل می گیرم. حضرت فرمودند: اسرافیل آن را از کجا می گیرد؟ گفت: از فرشته روحانی بالاتر از خود. حضرت فرمودند: آن فرشته وحی را از چه کسی می گیرد؟ پاسخ داد: در دل او انداخته می شود.شیخ صدوق، پیشین، ص 264.
زبان افلاکیان که متفاوت است عربی که نیست.پس جبرییل در امتداد مسیر نزول آخرین شخص بوده که به زبان عربی بیان کرده .اما زبان که عربی شد پس یا او ترجمه کرده یا از بالا به عربی صادر شده.خواه مستقیم از حق خواه با واسطه.
1. با قبول ترجمه در این بین باید یک واسطه ای باشد که ترجمه کرده.
2. با رد ترجمه میگوییم از اول عربی بیان شده نقل مستقیم از اول عربی بوده.
با دقت وبه ادراک به ذهن میرسد معانی نبوده که به پیامبر میرسیده و او به مظاهر اسمی وعربی تبدیل نکرده اند فصاحت بیان کتاب قرآن دلیل به بی مثل بودن آن وآسمانی بودن آن است.(اینکه بگوییم مثل اتم معانی بر دل پیامبر جمع بشوند و با طی تکوین دفعی به مثل و شکل وصورت زبانی مستخرج بشوند.)
اگر بیانات مستقیم به عربی با لفظ عربی نازل بر پیامبر اکرم شده و توسط پیامبر بیان شده است .پیامبر گیرنده پیام و پیام دهنده بوده اند
جمع بیان اینکه 
-پیامبر عزیز قوای معنوی قوی برای دریافت داشته اند که ظرفیت پذیرش داشته اند .
-پیامبر متن را دریافت وبدون تغییر عینآ بیان میکردند.
-پیامبر فقط واسطه بودند و با معصومیت تمام مظهر تجلی آیات بودند.
-کسی در آن زمان 
برای دریافت متن قرآن بالاتر از او صلاحیت نداشته است.(تا ابد نیز چنین است)
-گیرایی هر کس قوی باشد میتواند شمه ای از لطایف وحی را درک کند.
-قرآن نازل شده و تمام شده اما هر کس امی هم باشد با ضمیر روشن می شود حامل ومخزن این گنج الهی شد.
-پیامبر زحمت کشیده ای بودند که راه را برای بشریت برای دریافت این گنج باز و بیان کردند.
-قرآن تمام وکمالآ است وهر کس در آخر بخواهد حرفی خارج از این قرآن اضافه بیان کند(نه شرح)از وهم است و جوی از شیطان است.چون قرآن قویآ وبرشخص قوی نازل شده است.

متن آخر الزامآ با توجه به تمامیت اکمال قرآن کتاب و نبی (ناطق قرآن) است.