معرفت کردگار:دفتر اول: ناطقه 1

من عرف نفسه فقد عرف ربه.

اقسام دروغ

اقسام دروغ

دانشمندان اخلاق و فقیهان ، دروغ را به اقسامی تقسیم کرده اند. فقیهان به ظاهر رفتار نظر داشته و دانشمندان اخلاق به باطن عمل و زوایای درونی عمل پرداخته اند.
ابزار و وسایل انسان برای خبر دادن، متفاوت است، به همین دلیل دروغ ها نیز گوناگون می شوند.
فقها معتقدند دروغ گفتن، فقط به لفظ و گفتاری که از دهان بیرون می آید، محدود نمی شود، بلکه ممکن است به شیوه های دیگری همانند اشاره کردن با سر و دست و چشم یا نوشتن مطالب غیر واقعی، صورت پذیرد که البته هر سه مورد حرام است.
بنابراین فقیهان از دروغ های گفتاری، اشاره ای و نوشتاری سخن می گویند، اما دانشمندان اخلاق دروغ را بر شش قسم می دانند: 1. دروغ در گفتار 2. دروغ در نیّت 3. دروغ در عزم 4. دروغ در وفا به عزم 5. دروغ در اعمال 6. دروغ در مقامات دین که بحثی معرفتی و عرفانی است.
1. دروغ در گفتار: یعنی انسان خبری مخالف با واقعیت را بگوید، البته گاه انسان ،‌تنهادر موقعیتی خاص به دروغ روی می آورد و در مواقع دیگر، مطابق واقع سخن می گوید. گاهی خبرهای مخالف واقع آنقدر از انسان به صورت گفتاری و نوشتاری و عملی سر می زند که دروغگویی به شکل یک ویژگی و «ملکه» در او ظاهر می شود. در این حالت، فرد به خلق و خوی دروغگویی مبتلا شده است و قلم، زبان و رفتارش بر محور دروغ می چرخد. در این زمان، دروغ گفتن و خبرهای خلاف واقع دادن، برای او تبدیل به رفتاری آسان می شود طوری که شخص از رفتار زشت خود احساس بدی نمی کند.
اما افرادی که صفت دروغگویی هنوز در وجودشان، ملکه نشده است، بلکه فقط بر اثر اضطرار و موقعیتی ویژه، دروغ می گویند، اگر چه دروغ از رذایل نفسانی است، اما موجب ناراحتی در وجودشان شده و خوشبختانه هنوز به خوی دروغگویی دچار نشده اند، هر چند در روایات هر دو صورت آن نکوهش شده است.
حضرت علی (ع) فرمود: «لا شیمه اقبح من الکذب؛ هیچ عادت و خلقی زشت تر از دروغ نیست» (1)
2. دروغ در نیت: گاه انسان تصمیم می گیرد کار نیکو یا هر امر خیر دیگری انجام دهد، اما نیت او بر انجام آن کار، فقط خداوند تبارک و تعالی نیست؛ بلکه تصمیم او ریشه در خواسته های نفسانی و غیر خدایی دارد.
به عبارت دیگر، امر دیگری غیر از خداوند در نیت و قصدش، دخالت دارد که به این حالت «دروغ در نیت» گفته می شود.
شایان ذکر است که بحث «ریا» نیز در همین جهت و مرتبط با همین موضوع مطرح می شود.
در مقوله ریا نیز دخالت غیر خدا در نیت و قصد شخص، برای انجام کار خیر مورد توجه قرار می گیرد که این نقطه مقابل خلوص نیت است، از این رو «ریا» از شاخه های «دروغ در نیت» به شمار می رود، البته «دروغ در نیت» معنایی گسترده تر از ریا دارد. در ریا ، انسان عمل خویش را برای جلب توجه دیگران انجام داده و آنها را داخل در نیت و قصد عبادتش می کند، در حالی که «دروغ در نیت»، داخل کردن هر چیز غیر از خدا در نیت عبادت است مانند آنکه کسی برای کاهش وزن روزه بگیرد و گمان کند که هم عبادت کرده و هم به خواسته دیگرش دست یافته است.
وقتی انسان به حالتی مبتلا شد که در نیت و قصدش برای عمل خیر، خواهش های نفسانی را دخالت داد، به «دروغ در نیت» گرفتار شده است.

ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۲:۱۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

اشو ترویج دینی ابتذال

 "اوشو" از مروجان مشهور عرفان های کاذب است. او در تعلیمات انحرافی خود، روش های زیادی برای به وجود آمدن عمل اتحاد و یکی شدن پیشنهاد داده و آنها را در تمرینات شبکه ای و سلسله وار خود به شاگردان نیز آموزش می دهد و برای اینکه بتواند تصویری جذاب از آزادی جنسی نشان دهد به الفاظ و واژهایی چون: "بدل شدن از پستی به عالی، و یا تبدیل شدن لجن به نیلوفر" تمسک جسته است، تا خواننده را به گفتارهایش ترغیب کند.


او می گوید: آزادی جنسی  باید بزرگترین هنر مدیتیشن شود. این پیشکش تنتره (کتابی که اوشو به تفصیل درباره رابطه جنسیت و پیوند زن و مرد صحبت می کند) به دنیاست. پیشکش تنتره از همه عالیتر است، زیرا کلیدهایی را در اختیار قرار می دهدکه از پست ترین به والاترین استحاله پیدا کنی، کلیدهایی را در اختیار قرار می هد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی.(۱)


اوشو مستقیما و با کمال صراحت درباره آزادی جنسی و روابط آزاد جنسی و استفاده بی حد و حصر و بی شرمانه از نیروی جنسی سخن به میان می آورد، و ضمن مباحث مختلف با اندک بهانه ای از این مباحث سخن به میان می آورد،گویا رسالت خود را ترویج دین آزادی جنسی و اعلام آزادی جنسی می داند. مروری بر فرازها و جمله های اوشو ما را به این حقیت رهنمون می کند که، معنویت و عرفانی که اوشو امروزه مروج و منادی آن شده، چیزی جز آزادی جنسی محض نیست. لذا مکتب اوشو را می توان همان عرفان مبتنی بر آزادی جنسی نامگذاری کرد.(۲)

ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۲:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

تنظیم خواب برای بیدار شدن به نماز صبح

پرواز اندیشه در فضای مجازیچگونگى خواب و استراحت براى بیدار شدن در سحر

 


خواب به اندازه و کافى براى ترمیم انرژى هاى از دست رفته و آمادگى براى فعالیت هاى مجدد روز بعد ضرورى است و راهى وجود ندارد جز تنظیم یک برنامه دقیق. بنابراین راه کارهاى ذیل را رعایت فرمائید: 
1- زود بخوابید: بگونه اى برنامه ریزى نمائید که حداکثر تا ساعت ده شب در رختخواب خود باشید. 



2- خواب قیلوله و قبل از ظهر- که استحباب شرعى هم دارد- ترک نشود. این خواب مختصر، ولى بسیار مفید است. اگر قبل از ظهر میسر نیست با فاصله اى بعد از ناهار انجام گیرد. اگر اصلا خواب روز میسر نیست حداقل باید دقایقى دراز کشید. 
3- محل استراحت خود را طورى طراحى و انتخاب کنید که مُشرف به پنجره و فضاى باز باشد تا تغییرات جوّى (رنگ آسمان و تغییرات نور هوا) براى شما ملموس باشد. 
4- اگر اطرافیان شما دیر مى خوابند، شما سعى کنید محل خواب خود را در جائى که سر و صداى کمترى دارد و مزاحمتى براى شما نیست انتخاب کنید و هر چقدر زودتر بخوابید و هرچه خواب شما با آسودگى و در محیطى آرام صورت گیرد، بالطّبع برخاستن شما براى کارهاى صبح، بهتر و و مقدورتر خواهد شد. 
ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۳۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

نماز صبح

 امام صادق علیه السلام فرمودند شفاعت ما به کسی که نماز راسبک بشمارد نمی رسد و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «فَمَنْ صَلَّى الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الآْخِرَهَ وَ صَلَاهَ الْغَدَاهِ فِى الْمَسْجِدِ فِى جَمَاعَهٍ فَکَأَنَّمَا أَحْیا اللَّیلَ کُلَّه»
هر کسى که نماز مغرب و عشا و نماز صبحش را در مسجد بصورت جماعت بخواند مانند آن است که تمام شب را به شب زنده دارى و عبادت گذرانده است» 
خواندن نماز صبح آنهم در اول وقت، شاید از نمازهاى دیگر مشکل باشدچرا که کندن از رختخواب گرم و لذت خواب در ابتداى راه سخت است ولى نماز گزار مى تواند با کمى تمرین و ممارست از منافع سحر و صبح بهره مند گردد و از فیض نماز اول وقت نماز صبح بى نصیب نماند امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «فَإِذَا صَلَّى الْعَبْدُ صَلَاهَ الصُّبْحِ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أُثْبِتَتْ لَهُ مَرَّتَینِ تُثْبِتُهَا مَلَائِکَهُ اللَّیلِ وَ مَلَائِکَهُ النَّهَار». (پس هرگاه نمازگزار نماز صبح را با طلوع فجر به جاى آورد دو مرتبه براى او نوشته مى شود، هم فرشته صبح و هم فرشته شب مى نویسند (نماز صبح را فرشته روز و فرشته شب هر دو مشاهده مى کنند)». 
باید توجه داشت از دست دادن سلب توفیق از نماز صبح معلول علتهاى مختلفى مى باشد که پس بررسى اعمال و رفتار خود در طول شبانه روزعلت اصلى آن را یافته و در رفع آن کوشش نمود. 


لذا قبل از بیان راههاى غلبه بر این مشکل به عنوان مقدمه به بیان عوامل سلب توفیق از نماز صبح پرداخته و راهکارهایى جهت حل این مشکل مطرح مى نمائیم. 

ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

مصلحت اندیشی

درحقیقت، مصلحت اندیشی از لحاظ معنایی رابطه ای وثیق و ناگسستنی با "تعقل و خردورزی" و "تفقه در دین" دارد زیرا بوسیله این دو روش است که انسان می تواند مصالح امور و زندگی خود را بشناسد. بدلیل اهمیت مسأله شناخت و آگاهی که بخش مهمی از آن را شناخت مصالح امور تشکیل می دهد وقتی به آیات نورانی قرآن و روایات مراجعه می کنیم توجه دادن به امر مصلحت(تفکر و تعقل) را به شیوه های زیر می بینیم:

اول:در بسیاری از آیات، قرآن همگان را به تعقل یا تفکر یا تذکر دعوت نموده است:

"ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون" (1) قطعاً در این [امور] براى مردمى که تفکر مى‏ کنند نشانه‏ هایى وجود دارد.

گاهی تعبیر را چنین می فرماید: "کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تتفکرون(2) این گونه خداوند آیاتش را برای شما بیان می کند شاید اندیشه کنید.

و از این قبیل آیات در قرآن فراوان است مانند دعوت به فقه (فهم) یا نکوهش افرادی که فکر خود را به کار نمی اندازند که در 46 آیه از قرآن وارد شده است. در این مورد همین بس که قرآن یکی از صفات دوزخیان را نداشتن تفکر و تعقل ذکر کرده آنجا که می فرماید: و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر (3)؛ و [دوزخیان] مى‏ گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مى‏ کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»

ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

حق بالاتر است یا مصلحت؟

در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است:

اولاً: مصلحت، خود نوعی حق فردی و یا اجتماعی است و در تعارض با حق نیست که بحث تقدم و یا تأخر پیش آید. باید بدانیم در حقیقت،«حق» همان «مصلحت» است و «مصلحت» نیز همان «حق» است. 

ثانیاً: این ارتباط و همراهی امری بدیهی است. چگونه حقی قابل تصور است که ممکن است به مصلحت فرد و جامعه نباشد و یا چه امری هست که به مصلحت فرد و جامعه باشد درحالیکه حق نباشد؟ پس، در واقع، این تفکیک، معنا و مفهوم مبنایی ندارد. البته، اگر حق اولیه‌ای وجود داشته باشد و مصلحت، صرف نظر از آن حق باشد، این مصلحت، حق ثانویه‌ای را ایجاد می‌کند که بر حق اولیه مقدم است. نه اینکه نافی حق اولیه باشد. به بیان دیگر، هم حق دارای مصلحت است و هم هر مصلحتی نوعی حق است، امّا باید دید مصلحت کدام بیشتر است تا آن‌را مقدم نمود. به عنوان نمونه باید گفت: راست گفتن حق است، امّا اگر زمانی این راست گفتن موجب گرفتن جان مظلومی شود، مصلحت اقتضا می‌کند که راست گفته نشود که رعایت این مصلحت، خود نوعی از حق است. در این‌جا باید دید مصلحت کدام بیشتر است و همان مراعات شود. روشن است که در این مثال مصلحت حفظ جان یک نفر، بر مصلحت راست گفتن مقدم است.

ثالثاً: عمل به مصلحت یعنی همان عمل صالح. چقدر در قرآن کریم به «عمل صالح» تأکید شده است و چقدر از مقام و جایگاه «صالحین» تعریف شده، چرا که تکامل انسان و جامعه مرهون «ایمان و عمل صالح» است. وظیفه مؤمن پس از ایمان به خداوند متعال و اصول اعتقادی‌اش، عمل به مصلحت است، لذا همیشه ایمان و عمل صالح مثل روح و بدن برای انسان زنده، در کنار یک دیگر بیان شده‌اند.

آفرینش نظام هستی، خلقت جهان و انسان، نزول کتب، ارسال رسل، تشریع دین و صدور دستورات هدایت بخش هم حق بوده و هم مصلحت الهی چنین اقتضاء می کرده، همچنین رفتار و عملکرد پیامبران الهی و ائمه معصومین (ع) هم بر اساس حق بوده و هم باقتضای مصلحت، فلذا تعارضی بین ایندو نیست بلکه بسته به شرایط و اقتضاءات خاص زمانی و مکانی همپوشانی دارند.



چنانکه می بینیم اگر پیامبر اکرم (ص) در شرایطی هجرت نمودند، یا صلح حدیبیه را پذیرفتند، یا مکه را بدون هیچ جنگی فتح کردند، و اگر خانه ابوسفیان کافر و ظالم را خانه امن اعلام کردند، همه و همه بر اساس حق و مصلحت بود.

ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

تزکیه نفس


نکاتی در خصوص تزکیه نفس:

زدودن محبت دنیا از قلب
افزودن محبت خدا در قلب
حضور قلب در نماز
نظم و برنامه ریزی
تغذیه پاک و حلال
شناخت نفس
معاشرت نیکو و صحیح
تحلیه
تخلیه
تفکر
توبه
شناخت حقیقت دنیا و آخرت
یاد مرگ
تلاوت و تدبر در قرآن کریم
و....


اما عوامل کلیدی دیگری هستند که آدمی با بهرمندی از آن ها می تواند به تهذیب نفس و تزکیه روح خویش بپردازد :

عقل :
اولین و بزرگترین عطیّه الهی که خدای متعال در وجود انسان قرار داده که فارق او با سایر موجودات محسوس و غیر محسوس است . عقل چراغی است که به وسیله ی آن تیرگی ها برطرف و صلاح و فساد تمام امور روشن می گردد .
برای رشد این عقل و بالفعل نمودن آن لازم است در محضر کتاب خدا که کتاب آموزشی عقلا و کتاب هدایت هست و در برابر عقول کامله یعنی حضرات معصومین زانوی ادب زده شاگرد مکتب قرآن و عترت شویم . لذا هر کس با قرآن و احادیث اهل بیت مأنوس باشد خداوند عقل دومی به او عنایت می کند و راه را برای اصلاح نفس او هموار می کند .

نفس ملهمه :
قال الله تعالی :
« و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها » .
 1
قسم به نفس و قسم به خداوندی که آن را موزون و معتدل آفریده و گناه و ناپاکیش و همچنین تقوا و پاکیش را به وی الهام فرموده است .
اگر آدمی از این نعمت بزرگ نفس ملهمه استفاده کند می تواند در اصلاح خود پیروز باشد . خوبی و بدی ها را خدای متعال از این طریق به انسان الهام می کند . و شناخت خوب و بد در تهذیب نفس حیاتی و کلیدی است .

نفس لوّامه :
خدای متعال برای اجرای صحیح احکام الهام شده ( نفس ملهمه ) یک وسیله ی دیگری در اختیار انسان ها قرار داده است . که خبر کننده و بانگ زننده بر غافلان است هنگام خطا و گناه . این نعمت نفس لوّامه یا سرزنشگر یا دادگاه درونی انسان چنان اهمیت دارد که خدای متعال قسم تأکید بر آن دارد :
قال الله تعالی :
« لا اقسم بیوم القیامة و لا اقسم بالنفس اللوامة » 
. 2
قسم به روز قیامت و قسم به نفسی که متخلفین از الهام الهی را ملامت می نماید .

پی نوشت :
1 - سوره س شمس آیات 7 و 8 .
2 - سوره ی قیامت آیات 1 و 2 .

۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
aAa

راهی برای خلاصی از اندوه

 یکی از مشکلات بشر امروزی گرفتاری وابتلا به اندوه بیش از حد است .در روایتی معتبر پیامبر اکرمحضرت محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

 هر کس کارى او را اندوهگین و به خود مشغول کند و او با اخلاص براى خدا بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم بگوید و با قلبش به سوى او رو کند، یکى از این دو براى او خواهد بود: یا در دنیا به حاجتش مى‏‌رسد و یا حاجتش نزد پروردگار بوده و براى او ذخیره مى‌‏شود و آن براى مؤمنان ماندگارتر است

متن حدیث:

مَن حَزَنَهُ أَمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ و هو مُخلِصٌ لِلّهِ بِقَلبِهِ إلَیْهِ لَم یَنفَکَّ مِن إحدَى اثْنَتَینِ إمّا بُلُوغُ حاجَتِهِ فِى الدُّنیا و إمّا یَعدِلُهُ عِندَ رَبِّهِ و یَدَّخِرُ لَدَیهِ و أبقى لِلْمُؤمِنینَ


« التوحید؛ صفحه232»

۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

آیا پیامبران وحی را به زبان انسان ها می شنیدند؟

بنام خدای پناه دهنده
پیامبران واسطه فلک خاکی و افلاک بودند
سوال من دو حالت دارد
اولی:
چه لزومی داره زبان صادره وحی به همان زبان پیامبر باشه
یعنی:
پیامبر از نوعی نزول معرفت در قلبش متنعم شده و با حال افلاکیان یکی شده و وحی را درک کرده سپس به زبان انسانها آورده است. اصلآ بحث دخل و تصرف نیست چون اگر در آیات دخل و تصرف شخصی روی میداد چیزی مثل سایر کتابهای شاعران میشد.
آیا امکان ندارد و نمی شود گفت: پیامبران با استفاده از قدرت ایمانی وبا برکتی که داشتند درب دلشان هم به آن سوی ماده(ماورا)یعنی نور حق ودریای علم باز شده و چشمه از دلشان جوشیده و لطافت ازلی را مانند دریچه به این سمت (دنیای زمین) به دنیای کلمات و اشیا منتسب به اسما هدایت کرده اند تا انسانها از مزایای این چشمه نوشیده وطراوت یابند.

دومی:
با فرض قبول که به همان زبان پیامبر وعربی :
به پیامبر با زبان خود وحی میشده و در نتیجه فرشته به زبان پیامبر سخن میگفته است.(الهام میکرده)
از حضرت علی(علیه السلام) آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از جبرئیل پرسیدند: آیا خدا را دیده ای؟ پاسخ داد: خدا دیدنی نیست. سپس حضرت فرمودند: پس وحی را از چه کسی می گیری؟ گفت: آن را از اسرافیل می گیرم. حضرت فرمودند: اسرافیل آن را از کجا می گیرد؟ گفت: از فرشته روحانی بالاتر از خود. حضرت فرمودند: آن فرشته وحی را از چه کسی می گیرد؟ پاسخ داد: در دل او انداخته می شود.شیخ صدوق، پیشین، ص 264.
زبان افلاکیان که متفاوت است عربی که نیست.پس جبرییل در امتداد مسیر نزول آخرین شخص بوده که به زبان عربی بیان کرده .اما زبان که عربی شد پس یا او ترجمه کرده یا از بالا به عربی صادر شده.خواه مستقیم از حق خواه با واسطه.
1. با قبول ترجمه در این بین باید یک واسطه ای باشد که ترجمه کرده.
2. با رد ترجمه میگوییم از اول عربی بیان شده نقل مستقیم از اول عربی بوده.
با دقت وبه ادراک به ذهن میرسد معانی نبوده که به پیامبر میرسیده و او به مظاهر اسمی وعربی تبدیل نکرده اند فصاحت بیان کتاب قرآن دلیل به بی مثل بودن آن وآسمانی بودن آن است.(اینکه بگوییم مثل اتم معانی بر دل پیامبر جمع بشوند و با طی تکوین دفعی به مثل و شکل وصورت زبانی مستخرج بشوند.)
اگر بیانات مستقیم به عربی با لفظ عربی نازل بر پیامبر اکرم شده و توسط پیامبر بیان شده است .پیامبر گیرنده پیام و پیام دهنده بوده اند
جمع بیان اینکه 
-پیامبر عزیز قوای معنوی قوی برای دریافت داشته اند که ظرفیت پذیرش داشته اند .
-پیامبر متن را دریافت وبدون تغییر عینآ بیان میکردند.
-پیامبر فقط واسطه بودند و با معصومیت تمام مظهر تجلی آیات بودند.
-کسی در آن زمان 
برای دریافت متن قرآن بالاتر از او صلاحیت نداشته است.(تا ابد نیز چنین است)
-گیرایی هر کس قوی باشد میتواند شمه ای از لطایف وحی را درک کند.
-قرآن نازل شده و تمام شده اما هر کس امی هم باشد با ضمیر روشن می شود حامل ومخزن این گنج الهی شد.
-پیامبر زحمت کشیده ای بودند که راه را برای بشریت برای دریافت این گنج باز و بیان کردند.
-قرآن تمام وکمالآ است وهر کس در آخر بخواهد حرفی خارج از این قرآن اضافه بیان کند(نه شرح)از وهم است و جوی از شیطان است.چون قرآن قویآ وبرشخص قوی نازل شده است.

متن آخر الزامآ با توجه به تمامیت اکمال قرآن کتاب و نبی (ناطق قرآن) است.

۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa

فشارهای نفس...

حقیقت آن است که هرگاه پاسخ منفی ما به دعوت شیطان برای تبعیت از او محکم تر و جدی تر می شود، وسوسه های شیطان بیش تر و کنترل آن ها سخت می شود، کاملا صحیح است که هر کس مراقبه اش بالا رفت فشار نفس بیستر می شود  . طبق آیات قرآن‌، شیطان دشمن قسم خورده انسان است‌. نباید انتظار داشته باشیم به همین راحتی دست از سر ما بردارد. 
مهم‌ترین راه‌ِ در امان ماندن از چنین دشمنی‌، شناختن او است‌. شیطان‌، موجودی است که ما را می‌بیند و ما او را نمی‌بینیم‌. کار او فقط وسوسه کردن و زینت دادن به گناهان‌است‌. 

برای درامان ماندن از او باید به کسی پناه ببریم که شیطان را می‌بیند; ولی شیطان او را نمی‌بیند که خداوند قاهر بیناست‌. قرآن می‌فرماید: "وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِن‌َ الشَّیْطَـَن‌ِ نَزْغ‌ٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه‌ِ إِنَّه‌ُو سَمِیع‌ٌ عَلِیم‌(1) اگر از شیطان وسوسه‌ای به تو رسد، به خدا پناه بر. زیرا او شنوای داناست‌. 
خداوند می‌فرماید: پناه ببر، نه اینکه بگو پناه می‌برم‌. مثل اینکه وقتی آژیر خطر می‌زنند فوراً باید به پناهگاه رفت . اگر با زبان بگوید خدایا به تو پناه می‌برم‌،ولی عملاً کاری انجام ندهد ، فایده‌ای ندارد. چطور وقتی شیپور خطر را به صدا درمی‌آورند ،انسان می‌لرزد و مضطرب می‌شود، وقتی شیطان وسوسه می‌کند ،نیز انسان باید ‌بترسد و به پناهگاه برود. شیطان اول وسوسه می‌کند. بعد به دام می‌اندازد. بعد سواری می‌گیرد .
بهترین راه برای محفوظ ماندن این است که از مرحله اول به خداوند پناه ببریم‌و سپس از قدم نهادن در راهی که او مقابل ما نهاده خودداری نماییم . خداوند می‌فرماید: "...وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ َت‌ِ الشَّیْطَـَن‌ِ إِنَّه‌ُ لَکُم‌ْ عَدُوُّ مُّبِین‌(2)... از پی گام‌های شیطان نروید که برای شما دشمن آشکار است‌". 
برای رویارویی با وسوسه‌های شیطانی، ابتدا باید دشمن و راه‌های نفوذ او را شناخت و او را مهار کرد. سپس وی را به عقب راند و در گام‏های نهایی او را به اسارت کشید.

پی نوشت ها :
1. اعراف(7)آیه200.
2. انعام(6)آیه142.

۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
aAa